مفاهیم اساسی اقتصاد - آکادمی بیتریوم

برای شنیدن پادکست مربوطه میتونید روی کارت زیر کلیک کنید!

مفاهیم اساسی اقتصاد (قسمت دوم)

مقدمه ای بر اقتصاد

اقتصاد نه تنها یک موضوع، بلکه یک تمرین منظم در زندگی هر فردی است. این روشی برای ایجاد تعادل بین ورودی ها و خروجی های مالی است. خواه یک خانواده کوچک باشد یا خانواده بزرگ، یک شرکت تجاری کوچک یا یک سازمان بزرگ، و افراد به جیب می زنند و غیره هر چه که باشد باید قبل از ماه برنامه ریزی کرد یا در پایان ماه یا سال حساب کرد. این همان چیزی است که علم اقتصاد در تلاش است تا نیازهای نامحدود را با منابع محدود متعادل کند.

مفاهیم اساسی اقتصاد با این گفته، بحث خود را در مورد موضوع “اقتصاد” آغاز خواهیم کرد. . به طور خلاصه می توان گفت که اقتصاد یک موضوع امتیازدهی و فکری است که مطالعه شایسته ای برای جستجوی دانش خواهد بود.

تعریف علم اقتصاد - آکادمی بیتریوم

تعریف علم اقتصاد

اقتصاد به عنوان یک تکنیک یا ابزاری برای متعادل کردن بیشتر نیازها که می‌توان آن را اعتبار و منابع محدود را که می‌توان آن را بدهکار نامید، تعریف کرد. حفظ تعادل مناسب و سالم بین این دو اصطلاح چیزی جز اقتصاد نیست. این یکی از تعاریف اساسی اقتصاد است. جدا از این، ما در آنجا بر اساس سناریو، تعاریف اساسی مختلفی از اقتصاد داریم. قبل از رفتن به مبانی اقتصاد، دو جریان دارد. یعنی اقتصاد کلان و اقتصاد خرد.

اقتصاد کلان

کلان به معنای بزرگ است. اقتصاد کلان با مسائل بزرگ مرتبط با اقتصاد مانند یک واحد کل یا یک سازمان بزرگ یا کل کشور یا کل شهر یا یک پروژه کامل و غیره سروکار دارد. تورم، بودجه سالانه، کمبود، فقر و غیره می‌توانند در اقتصاد کلان قرار بگیرند.

اقتصاد خرد

از طرفی خرد به معنای کوچک است. اقتصاد خرد با واحدهای کوچک، آپارتمان های مجردی، کارخانه های منفرد، فعالیت های خانگی، بخشی از پروژه شما، یک رویداد واحد و غیره که تحت عنوان اقتصاد خرد قرار دارند، سروکار دارد.

مفاهیم اساسی اقتصاد

در کنار معنی و تعریف علم اقتصاد، درک دقیق اصطلاحات و مفاهیم اساسی اقتصادی برای آگاهی از حفظ بودجه مناسب برای خانه یا کار یا هر سازمانی مهم است. ما به طور کلی پنج مفهوم اساسی اقتصادی داریم. آنها به شرح زیر هستند –
1. عرضه و تقاضا
2. کمیابی
3. هزینه فرصت
4. ارزش زمانی پول
5. قدرت خرید

• عرضه و تقاضا:

– یکی از مفاهیم و نظریه های اساسی اقتصادی است. عرضه و تقاضا در همه جای زندگی روزمره ما دیده می شود. برای درک واضح تر این مفهوم، بیایید یک مثال معمولی مانند محصولات غذایی بیاوریم. اگر غذا و نوشیدنی می‌گیریم، باید با چند واسطه از کشاورز به مصرف‌کننده بروند. بنابراین، قیمت ممکن است متفاوت باشد. نقطه دقیق قیمتی که در آن خریدار و مصرف کننده به موقعیت سازشکارانه می رسند، آن نقطه چیزی نیست جز وضعیت عرضه و تقاضا، یعنی جایی که تقاضا با عرضه مواجه می شود.

• کمیابی:

– این نیز مفهوم اساسی علم اقتصاد است که به عنوان عامل تقاضا و عرضه نیز عمل می کند. از آنجایی که عرضه پاسخگوی تقاضا نیست، پس این شرایط به عنوان کمبود آن ابزار خاص شناخته می شود، خواه غذا باشد یا محصول یا پول یا هر چیز دیگری.

• هزینه فرصت:

– یکی از 5 مفهوم اساسی علم اقتصاد است. این مانند یک بازار مبادله است. همچنین به عنوان یک سیاست مبادله ای نامیده می شود مانند اگر ما چیزی را می خواهیم که باید به دیگران در قالب پول نقد بدهیم

این است. ما در حال ایجاد فرصتی برای فروش کالاهای خود در ازای دریافت نیازهای خود هستیم.

• ارزش برای پول:

– یکی از مفاهیم مهم در علم اقتصاد است زیرا ارزش پول ممکن است هر از گاهی بر اساس عوامل مختلف متفاوت باشد. بهترین مثال در این زمینه بازار سهام است. اگر ارزش یک سهم خاص امروز حدود 100 روپیه باشد و در عرض چند ساعت یا چند روز به دلیل تورم به 200 یا 500 $ افزایش یابد. در همان زمان، قیمت به دلیل کاهش تورم کاهش یافت.
• قدرت خرید: – یکی دیگر از مفاهیم اساسی اقتصادی قدرت خرید مصرف کنندگان است زیرا اگر طلا را به عنوان مثال در نظر بگیریم، حتی با وجود کاهش قیمت طلا، ممکن است خریدار توانایی خرید مواد غذایی در آن زمان خاص را نداشته باشد. اگر او بتواند مقداری طلا بخرد، ممکن است قیمت آن افزایش یابد. به آن توانایی مصرف کننده، قدرت خرید می گویند.

اینها برخی از مفاهیم اساسی اقتصاد هستند. از آنجایی که این یک مفهوم گسترده است، دامنه آن به طور گسترده گسترش می یابد و می تواند تعاریف متعددی را در سناریوهای مختلف استخراج کند. در بین پنج مفهوم اساسی، 3 مبانی علم اقتصاد بیشترین اهمیت را داشتند. عرضه و تقاضا، ارزش پول، کمبود. بنابراین، داشتن دانش خوب از اقتصاد برای حفظ برابری در بودجه های متوازن همیشه مهم است.

4 مفهوم اقتصادی که مصرف کنندگان باید بدانند - آکادمی بیتریوم
4 مفهوم اقتصادی که مصرف کنندگان باید بدانند

در حالی که داشتن درک اولیه از تئوری اقتصادی به اندازه متعادل کردن بودجه خانواده یا یادگیری نحوه رانندگی با ماشین مهم تلقی نمی شود، نیروهایی که زیربنای مطالعه اقتصاد هستند بر هر لحظه از زندگی ما تأثیر می گذارند. در ابتدایی ترین سطح، اقتصاد تلاش می کند توضیح دهد که چگونه و چرا ما انتخاب های خریدی را انجام می دهیم.چهار مفهوم کلیدی اقتصادی – کمبود، عرضه و تقاضا، هزینه‌ها و مزایا، و انگیزه‌ها – می‌توانند به توضیح بسیاری از تصمیم‌هایی که انسان‌ها می‌گیرند کمک کنند.

نکات مهم و کلیدی مفاهیم اقتصادی

• چهار مفهوم کلیدی اقتصادی – کمبود، عرضه و تقاضا، هزینه ها و مزایا، و انگیزه ها – می توانند به توضیح بسیاری از تصمیماتی که انسان ها می گیرند کمک کنند.
• کمیابی مشکل اساسی اقتصادی را توضیح می دهد که جهان منابع محدود یا کمیاب برای برآوردن خواسته های به ظاهر نامحدود دارد و این واقعیت مردم را مجبور می کند در مورد چگونگی تخصیص منابع به کارآمدترین روش تصمیم گیری کنند.
• در نتیجه منابع کمیاب، انسان ها دائماً در حال انتخاب هستند که با توجه به هزینه ها و منافع آنها و انگیزه های ارائه شده توسط دوره های مختلف عمل تعیین می شود.

کمبود

همه درک درستی از کمبود دارند، خواه از آن آگاه باشند یا نه، زیرا همه اثرات کمبود را تجربه کرده اند. کمبود این مشکل اساسی اقتصادی را توضیح می دهد که جهان منابع محدود یا کمیاب برای برآوردن خواسته های به ظاهر نامحدود دارد. این واقعیت افراد را وادار می کند تا در مورد چگونگی تخصیص منابع به کارآمدترین شکل ممکن تصمیم بگیرند تا بیشترین اولویت های آنها برآورده شود.
به عنوان مثال، سالانه فقط این مقدار گندم کشت می شود. برخی از مردم نان می خواهند و برخی آبجو را ترجیح می دهند. به دلیل کمیاب بودن گندم، تنها مقدار زیادی از یک کالای معین را می توان تولید کرد. چگونه تصمیم بگیریم که برای نان و آبجو چه مقدار آرد تهیه شود؟ یکی از راه‌های حل این مشکل، یک سیستم بازار است که توسط عرضه و تقاضا هدایت می‌شود.

عرضه و تقاضا

یک سیستم بازار توسط عرضه و تقاضا هدایت می شود. به عنوان مثال آبجو، اگر بسیاری از مردم بخواهند آبجو بخرند، تقاضا برای آبجو بالا در نظر گرفته می شود. در نتیجه، شما می‌توانید برای آبجو هزینه بیشتری بپردازید و به طور متوسط ​​با استفاده از گندم برای تهیه آبجو نسبت به استفاده از گندم برای تهیه آرد، درآمد بیشتری کسب کنید.
به طور فرضی، این می تواند منجر به وضعیتی شود که افراد بیشتری شروع به تولید آبجو کنند و پس از چند دوره تولید، آنقدر آبجو در بازار وجود داشته باشد – عرضه آبجو افزایش می یابد – که قیمت آبجو کاهش می یابد.
اگرچه این یک مثال افراطی و بیش از حد ساده شده است، اما در سطح پایه، مفهوم عرضه و تقاضا به توضیح اینکه چرا محصول محبوب سال گذشته نصف قیمت سال بعد است کمک می کند.

هزینه ها و مزایا

مفهوم هزینه و فایده با نظریه انتخاب منطقی (و انتظارات منطقی) که علم اقتصاد بر آن استوار است، مرتبط است. وقتی اقتصاددانان می گویند مردم منطقی رفتار می کنند، منظورشان این است که مردم سعی می کنند نسبت سود به هزینه را در تصمیمات خود به حداکثر برسانند.
اگر تقاضا برای آبجو زیاد باشد، کارخانه‌های آبجو کارکنان بیشتری را برای تولید آبجو استخدام می‌کنند، اما تنها در صورتی که قیمت آبجو و مقدار آبجوی که می‌فروشند، هزینه‌های اضافی حقوق و مواد مورد نیاز برای دم کردن آبجو بیشتر را توجیه کند. به طور مشابه، مصرف کننده بهترین آبجو را که توانایی خرید آن را داشته باشد، خریداری خواهد کرد، اما نه، شاید، بهترین آبجو را در فروشگاه.
مفهوم هزینه ها و منافع برای تصمیم گیری های دیگری که به تراکنش های مالی مرتبط نیستند، قابل اجرا است. دانشجویان دانشگاه با انتخاب تمرکز بر دروس خاصی که از نظر آنها برای موفقیتشان مهمتر است، تجزیه و تحلیل هزینه و فایده را به صورت روزانه انجام می دهند. گاهی اوقات این به معنای کاهش زمان مطالعه آنها برای دروسی است که از نظر آنها کمتر ضروری است.
اگرچه علم اقتصاد فرض می کند که مردم عموماً منطقی هستند، بسیاری از تصمیماتی که انسان ها می گیرند در واقع بسیار احساسی هستند و منفعت خود را به حداکثر نمی رساند. مثلاً حوزه تبلیغات گرایش انسان ها را به غیر عقلانی بودن شکار می کند. تبلیغات تجاری سعی می کنند مراکز عاطفی مغز ما را فعال کنند و ما را فریب دهند که مزایای یک کالای خاص را بیش از حد برآورد کنیم.
همه چیز در مشوق ها است
اگر شما یک والدین، رئیس، معلم یا هرکسی هستید که مسئولیت نظارت را بر عهده دارد، احتمالاً در موقعیتی قرار گرفته‌اید که برای افزایش احتمال یک نتیجه خاص، پاداش یا مشوقی ارائه می‌دهید.
انگیزه‌های اقتصادی توضیح می‌دهند که چگونه عملکرد عرضه و تقاضا، تولیدکنندگان را تشویق می‌کند تا کالاهایی را که مصرف‌کنندگان می‌خواهند عرضه کنند و مصرف‌کنندگان را به صرفه‌جویی در منابع کمیاب تشویق کنند. وقتی تقاضای مصرف کننده برای یک کالا افزایش می یابد، آنگاه قیمت کالا در بازار افزایش می یابد و تولیدکنندگان انگیزه ای برای تولید بیشتر کالا دارند زیرا می توانند قیمت بالاتری دریافت کنند. از سوی دیگر، زمانی که کمبود فزاینده مواد خام یا نهاده‌ها برای یک محرک کالای معین هزینه بر می‌دارد و تولیدکنندگان می‌توانند عرضه را کاهش دهند، آنگاه قیمتی که برای کالا می‌گیرند افزایش می‌یابد و مصرف‌کنندگان دارای

انگیزه ای برای صرفه جویی در مصرف آن کالا و ذخیره استفاده از آن برای با ارزش ترین استفاده هایشان.
در مثال یک کارخانه آبجوسازی، مالک می‌خواهد تولید را افزایش دهد، بنابراین آنها تصمیم می‌گیرند برای تغییری که بیشترین بطری آبجو را در روز تولید می‌کند، یک انگیزه – یک جایزه – ارائه دهند. این کارخانه آبجوسازی دارای دو اندازه بطری است: یک بطری 500 میلی لیتری و یک بطری یک لیتری. در عرض چند روز، آنها شاهد افزایش تعداد تولید از 10000 بطری به 15000 بطری در روز هستند. مشکل این است که انگیزه ای که آنها ارائه کردند بر روی چیز اشتباه متمرکز بود – تعداد بطری ها به جای حجم آبجو. آنها شروع به دریافت تماس‌هایی از تامین‌کنندگان می‌کنند که بدانند چه زمانی سفارش بطری‌های یک لیتری می‌رسد. با ارائه یک جایزه برای تعداد بطری های تولید شده، مالک آن را برای شیفت های رقابتی سودمند ساخت که فقط با بطری کردن بطری های کوچکتر، مزیتی کسب کنند.
هنگامی که انگیزه ها به درستی با اهداف سازمانی همسو شوند، مزایا می توانند استثنایی باشند. این شیوه ها شامل تقسیم سود، پاداش عملکرد و مالکیت سهام کارکنان است. با این حال، اگر معیارهای تعیین اینکه آیا یک انگیزه برآورده شده است، با هدف اصلی مطابقت نداشته باشد، این مشوق‌ها می‌توانند خراب شوند. به عنوان مثال، پاداش‌های عملکردی با ساختار ضعیف، برخی از مدیران را وادار کرده است تا اقداماتی را انجام دهند که نتایج مالی شرکت را در کوتاه‌مدت بهبود بخشد – فقط به اندازه کافی برای دریافت پاداش. در دراز مدت، این اقدامات برای سلامت شرکت مضر است.

اقتصاد علم غم انگیزی است

کمبود چیزی است که زیربنای همه علم اقتصاد است، که یکی از تفسیرهای این است که چرا گاهی از اقتصاد به عنوان علم غم انگیز یاد می شود. انسان‌ها دائماً در حال انتخاب‌هایی هستند که بر اساس هزینه‌ها و منافعشان تعیین می‌شود. در سطح شخصی، کمبود به این معنی است که ما باید بر اساس مشوق هایی که به ما داده می شود، انتخاب کنیم. در سطح بازار، تأثیر میلیون‌ها نفر در انتخاب، نیروهای عرضه و تقاضا را ایجاد می‌کند.

657
دپارتمان اقتصاد
امتیاز دهید
اشتراک گذاری
banner
banner

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست