تاریخچه مختصر اقتصاد آکادمی بیتریوم

برای شنیدن پادکست مربوطه میتونید روی کارت زیر کلیک کنید!

تاریخچه مختصر اقتصاد

اقتصاد علمی است که به مطالعه چگونگی تولید کالاها و خدمات توسط جوامع و نحوه مصرف آنها می پردازد. تئوری اقتصادی در بسیاری از مقاطع مهم در طول تاریخ بر امور مالی جهانی تأثیر گذاشته است و عاملی جدایی ناپذیر در زندگی روزمره ما است. با این حال، مفروضاتی که مطالعه اقتصاد را هدایت می کنند در طول تاریخ به طرز چشمگیری تغییر کرده اند. در اینجا فقط نگاهی کوتاه به تاریخ اندیشه اقتصادی می اندازیم.

نکات کلیدی و مهم اقتصاد

• تمدن ها در خاورمیانه، چین و جاهای دیگر از مفاهیم مالی پیچیده استفاده می کردند و راهنماهای مکتوب بهترین شیوه ها و هنجارهای اقتصادی را در هزاره اول قبل از میلاد تهیه کردند.
• ابن خلدون فیلسوف تونسی که در قرن چهاردهم می نوشت، از اولین نظریه پردازانی بود که تقسیم کار، انگیزه سود و تجارت بین المللی را بررسی کرد.
• در قرن هجدهم، آدام اسمیت، اقتصاددان اسکاتلندی، از ایده های نویسندگان عصر روشنگری فرانسوی برای ایجاد تز در مورد چگونگی کارکرد اقتصادها استفاده کرد و در قرن نوزدهم، کارل مارکس و توماس مالتوس کار او را گسترش دادند.
• لئون والراس و آلفرد مارشال، اقتصاددانان اواخر قرن نوزدهم، از آمار و ریاضیات برای بیان مفاهیم اقتصادی، مانند صرفه جویی در مقیاس استفاده کردند.
جان مینارد کینز در اوایل قرن بیستم نظریه هایی را مطرح کرد که فدرال رزرو هنوز هم برای مدیریت سیاست های پولی امروزی از آنها استفاده می کند.
• اکثر تئوری های اقتصادی مدرن مبتنی بر کار کینز و نظریه های بازار آزاد میلتون فریدمن هستند که نشان می دهد سرمایه بیشتر در سیستم نیاز به دخالت دولت را کاهش می دهد.
• نظریه های جدیدتر، مانند نظریات اقتصاددان دانشگاه هاروارد، آمارتیا سن، استدلال می کنند که اخلاق را در محاسبات رفاه اجتماعی در مورد کارایی اقتصادی لحاظ می کنند.

اقتصاد در جهان باستان

اقتصاد در شکل اولیه خود در عصر برنز (4000-2500 ق.م) با اسناد مکتوب در چهار منطقه جهان آغاز شد: سومر و بابل (3500-2500 ق.م). تمدن دره رود سند (3300-1030 قبل از میلاد)، در افغانستان، پاکستان و هند امروزی؛ در امتداد رودخانه یانگ تسه در چین؛ و در دره نیل مصر که از حدود 3500 سال قبل از میلاد شروع می شود. جوامع در این مناطق با استفاده از علامت گذاری روی لوح های گلی، سیستم های نشانه گذاری را توسعه دادند.

پاپیروس و سایر مواد برای محاسبه محصولات کشاورزی، دام و زمین. این سیستم‌های حسابداری که در کنار زبان نوشتاری پدید آمدند، در نهایت شامل روش‌هایی برای ردیابی نقل و انتقالات اموال، ثبت بدهی‌ها و پرداخت‌های بهره، محاسبه بهره مرکب و سایر ابزارهای اقتصادی می‌شدند که امروزه نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند.
از هزاره سوم پیش از میلاد به بعد، کاتبان مصری جمع‌آوری و توزیع مجدد زمین و کالا را ثبت کردند. تجار سومری روش‌هایی را برای محاسبه بهره مرکب در طی چند ماه و سال توسعه دادند. کد حمورابی (حدود 1810-1750 پ.
هزاره اول قبل از میلاد شاهد ظهور رساله های مکتوب مفصل تری در مورد اندیشه و عمل اقتصادی بود. فیلسوف و شاعر یونانی، هزیود، که در قرن هشتم پیش از میلاد می نوشت، در آثار و روزهای خود دستوراتی را برای اداره مزرعه بیان کرد. رهبر نظامی، فیلسوف و مورخ آتن، گزنفون، در اویکونومیکون، رساله ای در مورد مدیریت اقتصادی یک دارایی، بر این اساس ساخته است. در سیاست، ارسطو (حدود 350 ق.م) این عقاید را بیشتر پیش برد و به این نتیجه رسید که اگرچه مالکیت خصوصی بر دارایی ترجیح داده می شود. ، انباشت ثروت به خاطر خود “بی شرف” بود.
مقالات گوانزی از چین (حدود قرن چهارم قبل از میلاد) یکی از اولین توضیحات را در مورد قیمت گذاری عرضه و تقاضا بیان می کند. نقش حیاتی یک عرضه پول خوب مدیریت شده و یک ارز باثبات. یکی از بینش‌های کلیدی این بود که در نهایت این پول بود که جنگ‌ها را پیروز شد، نه ارتش.
در اروپای غربی در طول قرون وسطی، نظریه اقتصادی اغلب با اخلاق آمیخته می شد، همانطور که در کار توماس آکویناس (1225-1274) و دیگران دیده می شود. تعداد کمی از آن نویسندگان به جزئیاتی پرداختند که ابن خلدون (1406-1332)، مورخ و فیلسوف تونسی، انجام داد. ابن خلدون در المقدمه به تحلیل مسائل اقتصادی از قبیل خطرات انحصارات، فواید تقسیم کار و انگیزه سود و ظهور و سقوط امپراتوری های اقتصادی می پردازد. اهمیت کار او توسط ماکیاولی و هگل به رسمیت شناخته شد، و بسیاری از ایده های او نشان دهنده ایده های آدام اسمیت و کسانی است که قرن ها بعد از او پیروی کردند.

پدر اقتصاد مدرن

امروزه، آدام اسمیت متفکر اسکاتلندی به طور گسترده ای به عنوان ایجاد زمینه اقتصاد مدرن شناخته می شود. با این حال، اسمیت از نویسندگان فرانسوی که در اواسط قرن هجدهم منتشر می‌کردند، الهام گرفت، که نفرت او از مرکانتیلیسم را داشتند. در واقع، اولین مطالعه هوشمند در مورد چگونگی کارکرد اقتصادها توسط فیزیوکرات های فرانسوی، به ویژه Quesnay و Mirabeau انجام شد. اسمیت بسیاری از ایده های آنها را در نظر گرفت و آنها را به یک پایان نامه در مورد نحوه عملکرد اقتصادها، بر خلاف نحوه عملکرد آنها، گسترش داد.
اسمیت معتقد بود که رقابت خود تنظیم‌کننده است و دولت‌ها نباید از طریق تعرفه‌ها، مالیات‌ها یا ابزارهای دیگر در تجارت شرکت کنند، مگر اینکه برای حمایت از رقابت در بازار آزاد باشد. بسیاری از تئوری های اقتصادی امروز، حداقل تا حدی، واکنشی به کار محوری اسمیت در این زمینه، یعنی شاهکار او ثروت ملل در سال 1776 است. اسمیت در این رساله چندین مکانیسم تولید سرمایه داری، بازار آزاد و ارزش را بیان کرد. اسمیت نشان داد که افرادی که به نفع شخصی خود عمل می کنند، می توانند، گویی توسط یک «دست نامرئی» هدایت می شوند، ثبات و رفاه اجتماعی و اقتصادی را برای همه ایجاد کنند.
حتی پیروان معتقد عقاید اسمیت تشخیص می‌دهند که برخی از نظریه‌های او یا ناقص بوده یا به خوبی پیگیر نشده‌اند. اسمیت بین «کار مولد»، مانند تولید محصولات قابل انباشت، و «کار غیرمولد»، مانند وظایفی که توسط یک «خدمت‌کار ساده» انجام می‌شود، تمایز قائل می‌شود که ارزش آن‌ها «در همان لحظه عملکردشان از بین می‌رود». ” می توان استدلال کرد که در اقتصاد حاکم بر خدمات امروزی، اجرای عالی خدمات با تقویت یک نام تجاری از طریق حسن نیت و راه های متعدد دیگر، ارزش ایجاد می کند. ادعای او مبنی بر اینکه «ممکن است گفته شود که مقدار کار برابر، در همه زمان‌ها و مکان‌ها، ارزش یکسانی برای کارگر دارد»، هزینه روانی کار در محیط‌های خصمانه یا استثمارگر را نادیده می‌گیرد. ارزش – که ارزش یک کالا را می توان با ساعات کار مورد نیاز برای تولید آن اندازه گیری کرد – نیز تا حد زیادی کنار گذاشته شده است.

علم غم انگیز: مارکس و مالتوس

توماس مالتوس و کارل مارکس به طور قطع واکنش ضعیفی به رساله اسمیت داشتند. مالتوس یکی از گروهی از متفکران اقتصادی اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 بود که با چالش های سرمایه داری نوظهور پس از انقلاب فرانسه و تقاضاهای رو به رشد طبقه متوسط ​​رو به رشد دست و پنجه نرم می کرد. در میان همتایان او سه تن از بزرگترین متفکران اقتصادی عصر، ژان باپتیست سی، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل بودند.

مالتوس پیش‌بینی کرد که رشد جمعیت از عرضه غذا پیشی می‌گیرد. با این حال، اشتباه او ثابت شد، زیرا او نوآوری‌های تکنولوژیکی را پیش‌بینی نمی‌کرد که به تولید اجازه دهد با جمعیت رو به رشد همگام شود. با این وجود، کار او به جای تقاضا برای کالاها، تمرکز علم اقتصاد را به کمبود کالاها معطوف کرد.
این تمرکز فزاینده بر کمبود، مارکس را بر آن داشت تا اعلام کند که ابزار تولید مهمترین مؤلفه هر اقتصاد است. مارکس ایده‌های خود را فراتر برد و متقاعد شد که جنگ طبقاتی به دلیل بی‌ثباتی‌های ذاتی که در سرمایه‌داری می‌دید آغاز خواهد شد. اقتصاد بازار به جای ایجاد یک تقسیم روشن بین دو طبقه – مالکان و کارگران – یک طبقه مختلط ایجاد کرد که در آن مالکان و کارگران منافع هر دو طرف را در اختیار داشتند. مارکس علیرغم تئوری بیش از حد سفت و سخت خود، یک روند را دقیقاً پیش‌بینی کرد: کسب‌وکارها تا حدی که سرمایه‌داری بازار آزاد اجازه می‌دهد، بزرگ‌تر و قدرتمندتر می‌شوند.

انقلاب حاشیه ای

با توسعه ایده‌های ثروت و کمبود در اقتصاد، اقتصاددانان توجه خود را به سؤالات خاص‌تری در مورد نحوه عملکرد بازارها و نحوه تعیین قیمت‌های بازار معطوف کردند. اقتصاددان انگلیسی ویلیام استنلی جوونز (1835-1882)، اقتصاددان اتریشی کارل منگر (1840-1921) و اقتصاددان فرانسوی لئون والراس (1834-1910) به طور مستقل دیدگاه جدیدی در اقتصاد به نام حاشیه گرایی توسعه دادند.
بینش کلیدی آنها این بود که در عمل، مردم در واقع با تصمیمات کلان در مورد کل کلاس های کلی کالاهای اقتصادی مواجه نمی شوند. درعوض، تصمیمات خود را در مورد واحدهای خاصی از یک کالای اقتصادی می‌گیرند که خرید، فروش یا تولید هر واحد اضافی (یا حاشیه‌ای) را انتخاب می‌کنند. با انجام این کار، افراد کمیابی هر کالا را در مقابل ارزش استفاده از کالای حاشیه ای متعادل می کنند.
برای مثال، این تصمیمات توضیح می‌دهند که چرا قیمت یک الماس منفرد نسبتاً بالاتر از قیمت یک واحد آب است. اگرچه آب یک نیاز اساسی برای زندگی است، اما اغلب فراوان است، و اگرچه الماس اغلب صرفاً تزئینی است، اما کمیاب است. حاشیه گرایی به سرعت تبدیل به یک مفهوم اصلی در اقتصاد شد و همچنان باقی می ماند.

صحبت کردن با اعداد

والراس در ادامه نظریه خود را در مورد تحلیل حاشیه ای ریاضی کرد و مدل ها و نظریه هایی ساخت که منعکس کننده چیزهایی بود که او پیدا کرد. نظریه تعادل عمومی از آثار او سرچشمه می‌گیرد، و همچنین بیان مفاهیم اقتصادی به‌جای صرفاً به نثر، به‌صورت آماری و ریاضی. آلفرد مارشال مدل‌سازی ریاضی اقتصادها را به اوج جدیدی رساند و مفاهیم بسیاری را معرفی کرد که هنوز به طور گسترده درک نشده‌اند، مانند صرفه‌جویی در مقیاس، مطلوبیت حاشیه‌ای و پارادایم هزینه واقعی.
تقریباً غیرممکن است که یک اقتصاد را در معرض سختگیری تجربی قرار دهیم. بنابراین، اقتصاد در لبه علم قرار دارد. با این حال، از طریق مدل‌سازی ریاضی، برخی از نظریه‌های اقتصادی قابل آزمایش هستند. تئوری هایی که توسط والراس، مارشال و جانشینان آنها توسعه یافتند، در قرن بیستم به مکتب اقتصاد نئوکلاسیک تبدیل شدند – که با مدل سازی ریاضی و مفروضات بازیگران منطقی و بازارهای کارآمد تعریف شد. بعدها، روش‌های آماری در قالب اقتصاد سنجی بر روی داده‌های اقتصادی اعمال شد و به اقتصاددانان این امکان را داد که فرضیه‌ها را به‌صورت تجربی و به روشی دقیق روش‌شناختی پیشنهاد و آزمایش کنند.

کینز و اقتصاد کلان

جان مینارد کینز شاخه جدیدی از اقتصاد به نام اقتصاد کینزی یا به طور کلی به عنوان اقتصاد کلان توسعه داد. کینز اقتصاددانانی را که پیش از او آمده بودند به عنوان اقتصاددانان “کلاسیک” نامید و معتقد بود که اگرچه نظریه های آنها ممکن است در مورد انتخاب ها و کالاهای فردی اعمال شود. بازارها، آنها عملکرد اقتصاد را به عنوان یک کل به اندازه کافی توصیف نکردند.
اقتصاد کلان کینزی به جای واحدهای حاشیه‌ای یا حتی بازارها و قیمت‌های کالاهای خاص، اقتصاد را بر حسب مجموعات در مقیاس بزرگ نشان می‌دهد که نشان‌دهنده نرخ بیکاری، تقاضای کل یا متوسط ​​تورم سطح قیمت برای همه کالاها است. نظریه کینز می‌گوید که دولت‌ها می‌توانند بازیگران قدرتمندی در اقتصاد باشند و با اجرای سیاست‌های مالی و پولی انبساطی – دستکاری مخارج دولت، مالیات‌گیری و خلق پول – به منظور مدیریت اقتصاد، آن را از رکود نجات دهند.

سنتز نئوکلاسیک

تا اواسط قرن بیستم، این دو رشته فکری – ریاضیات، اقتصاد خرد حاشیه گرا و اقتصاد کلان کینزی – تقریباً به تسلط کامل بر حوزه اقتصاد در سراسر غرب خواهند رسید.

جهان این به سنتز نئوکلاسیک معروف شد که از آن به بعد جریان اصلی تفکر اقتصادی را که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و توسط محققان و سیاست‌گذاران اجرا می‌شود، با دیدگاه‌های دیگری که به عنوان اقتصاد هترودوکسی برچسب‌گذاری شده‌اند، نشان می‌دهد.
در سنتز نئوکلاسیک، جریان‌های مختلفی از تفکر اقتصادی، گاهی در تقابل با یکدیگر، توسعه یافته‌اند. تنش ذاتی بین اقتصاد خرد نئوکلاسیک – که بازارهای آزاد را کارآمد و سودمند نشان می‌دهد – و اقتصاد کلان کینزی – که بازارها را ذاتاً مستعد شکست فاجعه‌بار می‌داند – به اختلاف نظرهای مداوم دانشگاهی و سیاست‌های عمومی منجر شده است، با تئوری‌های مختلف در زمان‌های مختلف.
اقتصاددانان و مکاتب فکری مختلف به دنبال پالایش، تفسیر مجدد، ویرایش و بازتعریف اقتصاد خرد نئوکلاسیک و اقتصاد کلان کینزی بوده‌اند. برجسته ترین پول گرایی و مکتب شیکاگو است که توسط میلتون فریدمن توسعه یافته است، که اقتصاد خرد نئوکلاسیک و چارچوب اقتصاد کلان کینزی را حفظ می کند، اما تاکید اقتصاد کلان را از سیاست مالی (مورد علاقه کینز) به سیاست پولی تغییر می دهد. پول گرایی در دهه های 1980، 90 و 2000 به طور گسترده مورد حمایت قرار گرفت.
چندین جریان مختلف از نظریه‌ها و تحقیقات اقتصادی برای حل تنش بین اقتصاد خرد و کلان با ترکیب جنبه‌ها یا مفروضات اقتصاد خرد (مانند انتظارات منطقی) به اقتصاد کلان یا با توسعه بیشتر اقتصاد خرد برای ارائه پایه‌های خرد (مانند چسبندگی قیمت) پیشنهاد شده‌اند. یا عوامل روانشناختی) برای اقتصاد کلان کینزی. در دهه‌های اخیر، این امر منجر به توسعه نظریه‌های جدید، مانند اقتصاد رفتاری، و علاقه مجدد به نظریه‌های هترودوکسی، مانند اقتصاد مدارس اتریشی شده است، که قبلاً به پشتوانه‌های اقتصادی تنزل داده شده بودند.

اقتصاد رفتاری

تئوری کلاسیک اقتصادی و نظریه بازارها، از اسمیت تا فریدمن، عمدتاً بر این فرض استوار است که مصرف کنندگان بازیگرانی منطقی هستند که به نفع خود رفتار می کنند. اقتصاددانان کنونی مانند ریچارد تالر، دانیل کانمن، گری بکر و آموس تورسکی فقید نشان داده اند که مردم اغلب در راستای منافع مادی خود عمل نمی کنند، بلکه به خود اجازه می دهند تحت تأثیر عوامل غیر مادی، روانی و سوگیری ها قرار گیرند.

اقتصاد رفتاری به رایج شدن تعدادی از مفاهیم جدید کمک کرده است که مدل‌سازی و پیش‌بینی اقتصادی را دشوارتر از همیشه می‌کند. این مفاهیم عبارتند از:
• اشتباه هزینه غرق شده: ادامه سرمایه گذاری در یک پروژه شکست خورده به دلیل آنچه تاکنون سرمایه گذاری شده است.
• اکتشافی در دسترس بودن: فکر کردن به یک پیامد خاص از یک عمل محتمل تر است زیرا راحت تر از سایر نتایج به ذهن می رسد.
• عقلانیت محدود: افرادی که بدون اطلاعات کامل عمل می کنند، زمانی که می دانند اطلاعات بیشتری در دسترس است.

فاکتورسازی در منفعت اجتماعی

گروهی از اقتصاددانان بر اهمیت فاکتورگیری در نابرابری در توزیع درآمد و رفاه اجتماعی هنگام سنجش موفقیت یک سیاست اقتصادی معین تاکید کرده اند. برجسته ترین آنها آنتونی اتکینسون (1944-2017) است که بر توزیع مجدد درآمد در یک کشور معین تمرکز کرد، و آمارتیا سن، استاد اقتصاد و فلسفه در دانشگاه هاروارد، که کارش در مورد نابرابری جهانی، جایزه نوبل اقتصاد را برای او به ارمغان آورد. 1998. کار سن همچنین برای معرفی مجدد رفتار اخلاقی در تحلیل او قابل توجه است. این نگرانی، تفکر سن را به نوشته‌های نخستین متفکران اقتصادی مرتبط می‌کند، که انباشت بیش از حد ثروت توسط افراد یا گروه‌ها را در نهایت برای جامعه مضر می‌دانستند.

حرف آخر 
نظریه اقتصادی ناشی از نیاز جوامع به حسابداری منابع، برنامه ریزی برای آینده و مبادله و تخصیص کالاها بود. با گذشت زمان، این ابزارهای اساسی حسابداری به مدل‌های مالی با پیچیدگی فزاینده تبدیل شدند و ریاضیات مورد نیاز برای محاسبه بهره مرکب را با اخلاق و فلسفه اخلاق ترکیب کردند. اقتصاد به عنوان سیستمی برای درک و کنترل دنیای مادی و کاهش خطر در سراسر جهان به شکلی مبهم ظاهر شد و تکامل یافت – هلال حاصلخیز و مصر، چین و هند، یونان باستان و جهان عرب.
با ثروتمندتر شدن جوامع و پیچیده تر شدن تجارت، تئوری اقتصادی به ریاضیات، آمار و مدل سازی محاسباتی که اقتصاددانان برای کمک به سیاست گذاران استفاده می کنند، روی آورد. چرخه کسب و کار، رونق و رکود، اقدامات ضد تورم و نرخ بهره وام مسکن از نتایج اقتصاد هستند. درک آنها به بازار و دولت کمک می کند تا با این متغیرها سازگار شوند. ایجاد تعادل بین رویکرد مدل‌سازی ریاضی، مطالعه عواملی است که تعیین کمیت آن‌ها دشوارتر، اما درک آن‌ها حیاتی است – به ویژه، ناتوانی‌ها و غیرقابل پیش‌بینی بودن روان‌شناسی انسان.

735
دپارتمان اقتصاد
امتیاز دهید
اشتراک گذاری
banner
banner

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست